مادرانی از جنس نور/ راه شهدا را ادامه دهیم
تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۶۵۴۱۷
خبرگزاری مهر - گروه استانها: مادر بودن، حس عجیبی است. گویی خودت هستی اما در کالبدی دیگر. رشد میکنی، بزرگ میشوی، به مدرسه میروی، زندگی میکنی… دنیای مادران شهید، دنیای قابل تأملی است.
گویی خودشان را فدا کردهاند. وقتی میگوئیم، پاره تنشان را فدا کردهاند. به راستی که همین معنا را میدهد. پاره تن..
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چند روز پیش بود که صحبت مختصر مادر شهیدی دنیا را لرزاند. مادر شهیدی که نه خاطرهای تعریف کرد، نه حرفی زد و تنها با همه وجود و از عمق تمام خاطرات، گفت: دوستش داشتم...
دوست داشتنی که از عمق جان بود و کلمات این دنیای خاکی نمیتوانست آن را وصف کند، در کنار هم بنشیند و جملهای شود.
سری به دو بانوی شهرستان تویسرکان زدیم، دیاری که جوانان و نوجوانان بسیاری را در راه اسلام و کشورمان فدا کرده است. شهری با لالههای خونین…
ادامه دهنده راه شهدا باشیم
مادر شهید علیرضا طلایی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه پسرم متولد اول فروردین ماه ۱۳۴۴ بود، گفت: علیرضا در تویسرکان متولد شد و زمانی که ۲۱ سال داشت، سرباز وظیفه ارتش نیروی زمینی لشکر ۶۴ ارومیه گردان تلاوران بوده است.
ماه دولت بصیری با اشاره به اینکه پسرم در سن نوجوانی در مبارزات دوران انقلاب شرکت میکرد، اظهار کرد: در یکی از درگیریهای رژیم پهلوی شهید به مدت سه روز مورد تعقیب رژیم بود و ناپدید شد که خانواده و اقوام به دنبال پیدا کردن او همت کردند که خبری از شهادت ایشان به دست میآید.
وی ادامه داد: بر این باور در حال تدارک مراسم عزاداری بودیم که یکباره دوستان شهید اطلاع میدهند که ایشان زنده است و در جایی خود را پنهان کرده بود.
این مادر شهید یادآور شد: پسرم در منطقه عملیاتی پیرانشهر ارومیه جا ماند و مفقودالاثر است و پیکر پاکش به وطن بازنگشته است.
این مادر شهید به جوانان و نوجوان این مرزوبوم سفارش کرد: ادامه دهنده راه شهدا باشید تا اسلام، قرآن و رهبری پایدار بماند.
پسرم نسبت به مسئله حجاب حساس بود
مادر شهید علی شریعتمداری در گفتگو با خبرنگار مهر، با اشاره به اینکه پسرم متولد بیستم مردادماه ۱۳۴۳ و فرزند سوم خانواده بود، عنوان کرد: پسری بسیار مهربان و دلسوز خانواده بود و تا جایی که میتوانست به دیگران کمک میکرد و از این کار لذت میبرد.
همدم علیقارداشی با اشاره به اینکه برای پدر و مادرش احترام زیادی قائل بود، ادامه داد: از لحاظ درسی بسیار موفق و منظم بود سعی میکرد در کارهای اجتماعی شهر سرکان شرکت کند.
وی با بیان اینکه علی، فردی بی تفاوت نبود و نسبت به مسئله حجاب نیز حساس بود، گفت: تا جایی که میتوانست امر به معروف و نهی از منکر میکرد.
این مادر شهید با اشاره به اینکه پسرم، عاشق امام خمینی بود، اظهار کرد: هر وقت ایشان را از قاب تلویزیون میدیدم و بسیار خوشحال میشدم و به وجود پسرم افتخار میکردم.
وی افزود: پسرم ۱۷ بود که عازم جبهه غرب شد و در تاریخ ۱۳ آبانماه ۱۳۵۹ در منطقهای به نام بزمیرآباد شهر ریجاب توسط گروهک کومله به شهادت رسید و تابه حال از پیکر مطهرش بی خبر هستم و جاویدالاثر است.
بانوان از صدر اسلام تاکنون بخش اعظمی از ادبیات مقاومت و شهادت را نگاشتهاند، مادرانی که فرزندان خود را راهی دفاع از میهن و آرمانها کردهاند و حال، درخشش جلوههای ایثارشان زندگی همه ما را روشن ساخته است.
مادران شهدا، اسوههای صبر و استقامت هستند، زینبوار راه شهدا را ادامه میدهند و مسیر را برای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت روشن میسازند، مادرانی از جنس نور که با خاطرات فرزندشان زندهاند.
کد خبر 5913144منبع: مهر
کلیدواژه: تویسرکان مادر شهید رژیم پهلوی بوشهر انتخابات مجلس شورای اسلامی ایلام همدان کرمانشاه تبریز سنندج اردبیل فلسطین کرمان طوفان الاقصی ورزش گلستان بارش باران مادر شهید راه شهدا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۶۵۴۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مروری بر جنایات گروهک منافقین؛ترور یک نوجوان پیش چشمان مادر
منافقین تروریست پس از حمله به منزل شهید نوری تاجر و ترور وی منزل مسکونی این شهید را پیش چشمان مادرش به آتش کشیدند. - اخبار رسانه ها -
مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛ ترور یک نوجوان پیش چشمان مادرش و آتش زدن خانه
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، شهید سعید نوری تاجر در سال 1342 در خانوادهای مذهبی متولد شد.
در روزهای انقلاب این شهید در صحنههای مبارزه با رژیم شاه با حضور در راهپیماییها، حمل پلاکاردها و توزیع اعلامیهها مشارکتی فعال شد.
شهید نوری تاجر پس از پیروزی انقلاب علاوه بر فعالیت در سنگر مدرسه و زمینه های هنری و فرهنگی و تبلیغاتی به جهاد سازندگی پیوست و به اتفاق جمعی دیگر از جهادگران عازم روستاهای محروم کردستان شد.
وی پس از آغاز جنگ تحمیلی به همراه جمعی از جهادگران به منظور سمپاشی و ضد عفونی کردن محیط جبهه عازم مناطق عملیاتی شد.
این شهید گرچه از لحاظ جسمی در وضعیتی مناسب به سر میبرد ، اما آنچنان در اشتیاق انجام وظیفه فعال بود که عاقبت در اثر گرمای سوزان بیابان های دشت ذهاب و قصرشیرین با تنی رنجور و تب شدید به وسیله همرزمانش به تهران بازگردانیده شد.
وی پس از بهبودی و گذراندن دوره نقاهت به آرزوی شهادت به جبهه بازگشت.
شهید نوری تاجر گرچه به عنوان شاگرد ممتاز در امتحانات گزینش دانشکده تربیت معلم قبول شده بود اما جبهه را به دانشکده ترجیح داد و به عنوان عضوی از بسیج گاهی به پاسداری از حوالی بیت امام خمینی (ره) مشغول میشد.
روز شهادت
حوالی اذان مغرب در روز بیست و دوم تیر 1361، نزدیک افطار دو نفر از تروریستهای منافق به منزل آنها میروند، سعید در کنار مادرش بر سر سفره افطار در انتظار نوای اذان نشسته بود، زنگ به صدا در آمد و سعید از جا بلند شد و درب را باز کرد و در همان لحظه اول با مشاهده تروریستها به ماهیت آنها و نقشه شومی که در سر داشتند، پی برد و درب را به روی آنها بست.
در این لحظه یکی از تروریستها از فرصت استفاده کرده و پایش را جلوی درب گذاشت و چند تیر به سوی سعید شلیک کرد، سعید با تمام قوا درب را نگه داشت اما به دلیل جراحات وارده و درد و خونریزی با پیکری خون آلود بر زمین افتاد، سپس تروریستها به درون خانه هجوم آورند و پس از بازرسی منزل، خانه را به آتش کشیدند.
مادر سعید سراسیمه پیکر پاک فرزند مجروح را در آغوش کشید و سر وی را بر بالین خود گذاشت، منافقین در همین حال گلولهای به گلوی این شهید شلیک کردند و در حالی که خانه در شعلههای آتش می سوخت، از صحنه فرار کردند.
روایت روزنامه اطلاعات از این جنایت
دو موتور سوار زنگ میزنند و سعید نوری پاسدار بسیجی 19 سالهای که دیری نیست از جبهه آمده است علیرغم همه دقتهای امنیتی که همواره بدان معتقد بود و مراعات میکرد اینبار با اندکی غفلت در را کمی باز میکند.
منافقین لوله اسلحه را از شکاف در به داخل آورده و سعید را به رگبار میبندند. سعید روزه دار بود و با خون خود افطار کرد. آن سوتر مادر مقاوم او بود که همراه کودک یک ساله اش تازه بر سر سفره افطار نشسته بود و منتظر سعید بود و دیگر هیچ کس در خانه نبود. در نیمه باز، صدای شلیک نیز همچنان بلند، شیشهها شکسته، بچه یک ساله با شدت تمام فریاد زنان و پیکر خونین و رشید سعید فرو افتاده بر خاک و چه غریب و چه قهرمان و چه مظلوم. طنین اذان هنوز در فضاست و هوا رو به تاریکی است و سفره افطار همچنان گسترده و منافق تروریست اتاقها و کمدها را میچرخد که بقیه کجایند؟ غریبانهتر از این چگونه ممکن است؟ خانه را به آتش میکشند و در آخرین لحظات مغز سعید را با تیر خلاص میکوبند و میگریزند و این فاجعه پیش چشمان مادری رخ میدهد که پیکر پر خون فرزندش را در آغوش کشیده است و آنها با قساوت یک جلاد خود فروخته مسخ شده حتی همین صحنه را نیز میبینند و بازهم از سعید نمیگذرند و تیری دیگر به او شلیک میکنند.
منبع: میزان
انتهای پیام/